سوء رفتار پژوهشی
دستهبندیهای متفاوتی از انواع تقلبها در حوزۀ انجام پژوهش و انتشار آن ارائه شده است. تقریباً در هر رشتۀ علمی که بگردید، هستند کسانی که تقلب کردهاند و هستند کسانی که پایبند نبودن همقطارانشان به اخلاق و قواعد را گزارش کردهاند. همین گزارشها که از دیدگاههای متفاوت بیان شده باعث شده تعاریف و دستهبندیهای کاملاً متفاوتی از انواع تقلبهای علمی و پژوهشی داشته باشیم. با بررسی، تحلیل و جمعبندی انواع سوء رفتارها و تقلبهای پژوهشی، در پایاننامهام، دستهبندی 7گانهی زیر که تلفیقی از دستهبندیهای متفاوت است، ارائه شده است:
1. دستبرد علمی[1]
2. دستبردبهخود[2]
3. دادهبافی[3]
4. دروغپردازی[4]
5. نادرستی در نام نویسندگان
6. دستبرد علمی با تغییر زبان
7. سوءرفتار حرفهای[5]
دستبرد علمی:
شاید شناختهشدهترین، رایجترین و جدیترین موردی که در مبحث سوء رفتارهای پژوهشی وجود دارد، دستبرد علمی است(پریچت، 2010 به نقل از کارول[6] 2004 و دکو[7] 2002، ویکیپدیا، 2015)؛ تا حدی که گاهی افراد بهطور کلی بحث سوء رفتارهای پژوهشی را معادل دستبرد علمی در نظر میگیرند. بر اساس آمارها، نسبت دستبرد علمی به کل تخلفات علمی در امریکا، از سال 1989 تا 2005 با رشدی بیش از 50درصد، به 66درصد افزایش یافته است(موسویدوست و فنودی، 1390، ص22).
دستبرد علمی، به عنوان معادل فارسی واژهی پلَجِریزم (= Plagiarism) در نظر گرفته شده است. سرقت علمی، سرقت ادبی، سرقت بیادبانه، انتحال، سرقت محتوایی و دزدی علمی نیز در متون مختلف برای این مفهوم بهکار برده شدهاند(اسلامی، 1390؛ منصوریان، 1389الف؛ منصوریان، 1389ب، موسویدوست و فنودی، 1389؛ افشار زنجانی، 1390). در واژهنامه آکسفورد، ریشه واژه Plagiarism ازPlagiarius به معنای دزد معرفی شده است(آکسفورد دیکشنریز[8]، 2011) و تقریباً بیشتر پژوهشگران، این معنا را ذکر کردهاند اما اسکاندالاکیس و میریلاس[9] (2004) ریشه آن را از واژه Plagios به معنای انحراف اخلاقی معرفی میکنند. این دو معنی، هر کدام با دلالتهایی میتوانند درباره عبارت مورد اشاره درست باشند، زیرا دستبرد علمی، به نوعی هم دزدی به حساب میآید و هم عملی غیراخلاقی به شمار میرود.
پنیکوک[10] (1996) معتقد است که ما در صحبتهای روزمره خود نقل قولهای فراوان بهکار میبریم و همین طرز استفاده از زبان و بازتولید آن است که دستبرد علمی را به مقولهای بیاندازه پیچیده تبدیل کرده است.علاوه بر این، در محیطهای دانشگاهی که پژوهشگران با تکیه بر آثار پیشینیان خود به پیشبرد علم و دانش میپردازند، دستبرد علمی، (اگر نگوییم مفهومی بسیار مبهم) مفهومی فریبنده است (لوییس، دوشاک و بیتس، 2011، ص 489). باید در نظر داشته باشیم که آثار علمی در حوزههای یکسان بالطبع دارای پایههای یکسانی هستند و مشاهده بندهای مشترک در آنها امر بعیدی نیست (منصوریان، 1390الف). سوروکینا و همکاران[11] (2006 نقل در بوویل، 2008، 312) نیز در پژوهش خود از بین 677 مقالهای که دارای چند جمله یکسان بودند، بیان داشتند که «بسیاری از جملاتی که به صورت دستنخورده کپی میشوند، ماهیت «پیشینهای» در اثر دیگر دارند و دارای اطلاعات ویژه یا انشای ادبی خاصی نیستند.» پکوراری[12] (2008، 37) از دیدگاه زبانشناختی، تعبیر جالبی از دستبرد علمی ارائه میکند. به اعتقاد او، تشبیه دستبرد علمی به دزدی، باعث میشود دشواریِ تلاش نویسندگان برای عدم ارتکابِ دستبرد علمی در نظر گرفته نشود؛ زیرا دزد، برای انجام ندادن دزدی، فقط کافی است دست از دزدی بکشد اما نویسندگانی که برای پیشرفت جوامع و علم دست به قلم میشوند، به صورت مداوم باید زحمتِ مراقبت و دقت برای مرتکب نشدنِ دستبرد علمی را به جان بخردند. با این تفاسیر، در نگاه اولیه، دستبرد علمی، مفهومی مبهم، پیچیده و حساس است.
تعاریف گوناگونی از دستبرد علمی وجود دارد. تعاریف دستبرد علمی در رشتههای متفاوت فرق دارد و حتی درون خود رشتهها هم نظر اساتید و صاحبنظران در مورد حدود و ثغور دستبرد علمی به طور کامل مشخص نیست(کریسپ[13]، 2007؛ رُی، 2001). هرچند در سخنان روزانه دانشگاهیان، کمتر واژهای یافت میشود که تا این حد گستردگی معنایی داشته باشد(بوویل، 2008، ص 312 به نقل از ویلویت، 1994) و دارای معانی متفاوتی از دیدگاه دانشجو، استاد، موسسات و رسانهها باشد(برلینک، 2011)،در تعاریفی که از دستبرد علمی ارائه شده است، میتوان نقطههای مشترکی را مشاهده کرد. کارول (2002 نقل در پریچت 2010) در تعریفی مختصر دستبرد علمی را «قلمداد کردن اثر دیگران (چه عمدی، و چه سهوی) به عنوان کار خود» میداند. منصوریان (1389الف) واژههای Plagiarism و Scientific theft را یکسان در نظر میگیرد[14] و هر دو را با معادل «سرقت علمی» در فارسی به معنای ارائه آثار دیگران به نام خود بدون رعایت کامل قواعد استناد میآورد. همچنین، تعریفی که اسلامی (1390) از دستبرد علمی (یا به تعبیر خود او، «انتحال» به معنای «به خود بستن») ارائه میدهد هم بر دستبرد علمی بودنِ استفاده از آثار دیگران بدون استناد دلالت دارد، و هم بر دستبرد علمی حسابشدنِ استفاده از آثار دیگران با استنادهای ناقض و غیرمتعارف. ویکیپدیا (2015) «عملِ کسب اعتبار (یا تلاش برای کسب اعتبار) از طریق آثار دیگران» را دستبرد علمی میداند و آن را مربوط به نبود یا نقص در استناد میداند. با توجه به تعاریف مذکور، تعریفِ دستبرد علمی، ارتباط تنگاتنگی با مفهوم استناد دارد. استناد بهصورت اتکا بر سخن یا سند پیشین و استفاده از آن تعریف شده است(حری، 1372) و در واقع هدف استناد و ارجاع دادن آن است که «خواننده در صورت شک در درستی ادعا، مطلب یا آمار نقلشده، بتواند با مراجعه به منبع اصلی درباره صحت آن داوری کند» (اسلامی، 1390، ص13)؛ پس باید مسیر درستِ یافتن منابع و مراجع مورد استفاده را در اختیار مخاطب قرار داد. بر این اساس، دستبرد علمی را میتوان در بعضی موارد از تبعات عدم استناد یا استنادهای نادرست دانست. روشن است که در مواردی که قصد و عمدی در دستبرد دخیل بوده است، دیگر نمیتوان دستبرد علمی را از تبعات نقص در استناد و ناآشنایی با آن دانست. در برخی متون، دستبرد علمی (و گاهی سوء رفتارهای پژوهشی) را به دستههای سهوی/عمدی یا آگاهانه/ناآگاهانه تقسیمبندی میکنند (برای مثال در ماورر، کاپا و زیکی[15]، 2006؛ فیشر و زیگموند، 2011). تفاوت این دو نوع دستهبندی در این است که در دستهبندی سهوی/عمدی دانستن و آگاه بودن از قواعد و قوانین ملاک نیست و فقط روی عامدانه بودن تاکید است اما در دستهبندی آگاهانه/ناآگاهانه، دانستنِ چگونگی نگارش مد نظر قرار گرفته است و ارتکاب در عین دارایی دانش نگارش از ارتکاب در زمان عدم دارایی دانشِ نحوه صحیح نگارش جدا شده است. اما این دستهبندیها در تشخیص این که دستبرد علمی رخ داده است یا خیر، دستهبندیهای مفیدی نیستند و کاربرد آن شاید بیشتر هنگام اعمال مجازات و جریمه قابل استفاده باشد.
مادوکس[16](1995) با در نظر گرفتن تعاریف رایج از دستبرد علمی مانند «سرقت خلاقیت افراد دیگر و برداشت آنها از واژهها» و «کسب اعتبار از اندیشههایی که اصیل نیستند» ارتکاب دستبرد علمی را در پاسخ به این پرسش ساده میداند که «آیا کلمات کپی شدهاند یا خیر؟». با این تفاسیر، طبق تعاریف رایج در عرصههای علمی بینالمللی، دستبرد علمی (بدون در نظر داشتن سهوی/عمدی یا آگاهانه/غیرآگانه بودن) با تحقق یکی از موارد زیر به وقوع پیوسته است:
1. استفاده از ایدهی دیگران بدون استناد صحیح و کامل به آنها
2. استفاده از واژگانِ دیگران بدون استناد صحیح و کامل به آنها
البته باید ذکر شود که در استفاده از آثار دیگران هم حد و حدودی وجود دارد و استفاده بیش از حد از آثار دیگران این سوال را در ذهن خواننده به وجود میآورد که با وجود استنادهای پرشمار از منابع محدود چه نیازی به نگارش اثری جدید بوده است(منصوریان، 1390الف؛ جعفری لنگرودی، 1382 نقل در اسماعیلی، 1384، ص18).
برای دستهبندی انواع دستبرد علمی به نظر میرسد، دستهبندی بر اساس میزان واژگان و محتوایی که گمان میرود مورد دستبرد قرار گرفته باشد، دستهبندی مناسبتری است. بر این اساس، و با استفاده از دستهبندیهای انجام شده در متون (پریچت، 2010؛ برلینک، 2011؛ منصوریان، 1390الف؛ موسویدوست و فنودی، 1389) میتوان انواع دستبرد علمی را چنین برشمرد:
1. نسخهبرداری کلی اثر دیگران بدون استناد(بدون ذکر نام صاحب اصلی اثر)
2. نسخهبرداری بیش از یک بند از اثر دیگران بدون استناد مناسب
3. نسخهبرداری کمتر از یک بند از اثر دیگران بدون استناد مناسب
4. استفاده از اصطلاحات و تعابیر افراد دیگر بدون استناد مناسب
5. استفاده از ساختارِ آثار دیگران بدون استناد
6. استفاده از اثر دیگران با تغییر الفاظ و بدون استناد
7. استناد به منبع غیرواقعی
8. استناد به منبعِ مشاهدهنشده
9. استفاده از ایده مطرحشده در آثار دیگران بدون استناد
10.استفاده غیرنوشتاری از آثار دیگران بدون استناد.
مواردی که ذکر شدهاند، همگی نوعی سوء رفتار پژوهشی هستند (عمدی یا سهوی) که زیرمجموعهای از دستبرد علمی به شمار میآیند و ناظر به استفاده از واژگان و ایدههای افراد دیگر بدون استناد و گاهی با استناد نامناسب هستند. در این دستهبندی اشتباهاتی که ممکن است هنگام استناد از سوی پژوهشگران رخ دهد، بسته به میزان بخشِ استناد شده، در دستههای 2 تا 4 جای میگیرند.
دستبرد به واژهها یا دستبرد به ایدهها
هنگامی که از دستبرد علمی صحبت میکنیم، منظورمان دستبرد واژههاست یا ایدهها؟ بحثهای پراکنده و دیدگاههای (گاهی) کاملاً متفاوت دراینباره وجود دارد. به نظر میرسد این تفاوت دیدگاهها، در اصل در اختلاف تعابیر از «دستبرد علمی» ریشه دارند. از اشتباه سهوی در نمونهخوانی[17] و تایپ گرفته تا برش و چسباندن مطالب و دستبرد کامل یک مقاله و به نامزدن آن، همگی تحت عنوان دستبرد علمی شناخته میشوند (ویلهویت، 1994 نقل در بوویل، 2008، ص312).
در بررسی دستبرد به واژگان در مقابل دستبرد به ایدهها، ابتدا میتوان به حوزههایی که دستبرد علمی در آنها اتفاق میافتد اشاره کرد. دستبرد واژگان، در علوم انسانی و بهویژه ادبیات اهمیت دارد، زیرا این خودِ واژگان هستند که حاصل آفرینندگی نویسندگان به شمار میآیند؛ اما در نوشتههای علمی، محتوای آنها و ایدهی نهفته در آنها مهم است، نه خود واژههای استفاده شده (حبیبزاده و شاشوک[18]،2011). بر این اساس، عدهای معتقدند که دستبرد علمی در سطح واژگان تنها در جایی اتفاق میافتد که خود واژگان مهم باشند.
از سوی دیگر، ییلماز[19] (2007) که به دستبرد علمی متهم شده است، در دفاع از خود مینویسد «قرض گرفتنِ جملاتی از یک منبع که به بهتر جا افتادن مسئله کمک میکنند، در بخشی از یک اثر دیگر را نمیتوان به عنوان دستبرد علمی در نظر گرفت.» البته، ییلماز، جزء آن دسته از کسانی است که زبان اصلیشان انگلیسی نیست، و استفاده از واژگان افراد انگلیسیزبان را برای بیان بهتر مسائل علمی مناسب میداند. مسئلهی کسانی که مقالههایی به زبانی غیر از زبان اصلیشان مینویسند، نیز از مواردی است که در موضوع دستبرد به واژهها گهگاه مورد بحث بوده است. وصال و حبیبزاده (2007) نیز معتقدند مقبول افتادن زبان انگلیسی به عنوان زبان بینالمللی علم، باعث شده است دانشمندان برای بیشتر دیده شدن به نوشتن به زبان انگلیسی روی بیاورند و مسلماً عدهای از آنها در مقایسه با انگلیسیزبانانِ مادرزاد، با مشکلات زبانی و واژگانی دست و پنجه نرم میکنند.
طبق تعریف دستبرد علمی، برای این که مرتکب دستبرد علمی نشویم، باید نقل قول مستقیم را در داخل علامت نقل قول قرار دهیم، زیرا در صورت استناد بدون علامت نقل قول، مولف به مخاطب خود میگوید ایده متعلق به شخص دیگری است اما واژهها مربوط به خود مولف است. اگر مولف واژهها را تغییر ندهد، حتی با وجود استناد به منبع اصلی، مرتکب دستبرد علمی در سطح واژهها شده است(اسمیت و ورن[20]، 2010) و بیش از حد نقل قول مستقیم آوردن هم، اعتبار نوشتهی علمی را مخدوش میکند. پس باید گاهی با تغییر الفاظ و ساختار جملات، واژگان و ایدههای دیگران را به زبان و با واژگان خود مطرح کنیم. درباره «نقل به مضمون»[21] نیز، رُی[22] (2001)، با بررسی دستنامهها و راهنماهای موجود برای پیشگیری از ارتکاب دستبرد علمی، تعریف جامع و واحدی در بین پژوهشگران نمییابد. او در چند پژوهش جداگانه، درک تعدادی از دانشجویان و اساتید دانشگاه را درباره نمونههای صحیح تغییر جمله بررسی میکند و عنوان میکند که در تعدادی از موارد که توسط عدهای دستبرد علمی در نظر گرفته میشد، عدهی دیگر اعتقاد داشتند متن به درستی برای استناد آماده شده است. او عامل رشته را نیز، در تعیین دستبرد علمی بودن یا نبودن استفاده از واژگان دخیل میداند. حبیبزاده و شاشوک (2011) معتقدند آنچه در بسیاری از متون علمی مورد توجه است، ایدهها هستند نه واژگان و این پرسش را مطرح میکنند که اگر واژهها در نوشتههای علمی نسبت به ایدهای که در این نوشتهها هست اهمیت چندانی ندارند، چرا با ساختن جملات جدید، ساختارهای نحوی جدید و واژگان مشابه، برخی متون شیوا و سادهی علمی را تقلیل دهیم؟ و در ادامه مگر تا چه اندازه میتوان از واژهها و ساختارهای نحوی جدید استفاده کرد بهطوری که از معنی جملات علمی، سادگی و شیوایی آن چیزی کاسته نشود؟ یعنی هم بیم کاسته شدن از معنای جملات وجود دارد و هم به هر حال، ممکن است ساختار و واژگان جدید، از معنای اصلی دور شوند و حتی حامل معانی ضمنی دیگری باشند! بهعلاوه پایهی بسیاری از آثار علمی به صورت بدیهی، مشترک است (منصوریان، 1390الف) و در قسمت پیشینه احتمال وجود جملات مشترک بیشتری هست (سوروکینا و همکاران، 2006 نقل در بوویل، 2008، 312). مادوکس (1995)، این راهکار ساده را برای تشخیص دستبرد علمی ارائه میدهد که ببینید آیا واژگان کپی شدهاند یا خیر. او که ظاهراً معتقد است که ارتکاب دستبرد علمی در مورد ایدهها اتفاق میافتد، چگونگی تشخیص دستبرد علمی را از طریق واژهها میداند. هرچند که در ادامه استفاده از واژههایی را نیز که حامل ایده مشخصی نیستند (مانند پیشینهها) دستبرد علمی به شمار میآورد. اما تنها مورد استثناء که میتوان از نوشتههای دیگر استفاده کرد و استناد بهکار نبرد، در مورد دانش عمومی[23] است(فیشر و زیگموند، 2011؛ اسمیت و ورن، 2010؛ منصوریان، 1390الف). اگر نویسنده مطئمن است که مطلبی که ذکر میکند را همگان تقریباً میدانند نیازی به استناد نیست. برای مثال تقریباً همه میدانند که نظریه نسبیت از اینشتین است. البته دانش عمومی در رشتههای مختلف علمی میتواند متفاوت و متمایز باشد. برای نمونه در حوزه کتابداری و اطلاعرسانی و رایانه، تقریباً بیشتر افراد میدانند که وب اختراع تیم برنرزلی است. با وجود تمام این مناقشات در مورد دستبرد به واژگان، آنچه در محافل بینالمللی از دستبرد علمی به عنوان عرف پذیرفته شده است (که البته مفهوم واحد و شستهرفتهای هم از آن در ذهن همگان نیست) این است که استفاده از واژگان افراد دیگر هم نوعی دستبرد علمی قلمداد میشود و نکتهی حائز اهمیتی که در این قسمت میتوان اشاره کرد این است که در چنین مواردی باید در هنگام پیگیری وقوع ارتکاب موارد مشکوک و قضاوت درباره آنها، تمامی ابعاد مسئله در نظر گرفته شود. در مورد برداشت عموم جامعه از دستبرد علمی، عدهای معتقدند جامعه به فردی که مرتکب دستبرد علمی شده است، به چشم یک مجرم نگاه میکند، هر چهقدر هم که دستبرد از نوع خفیف باشد، سهواً و یا جزئی رخ داده باشد (برلینک، 2011) پس منصفانه این است که علنی ساختن موارد مشکوک باید حتیالمقدور تا زمان اثبات ارتکابِ جرم به تعویق بیفتد. در قسمت مجازاتها، جریمهها و جنبههای حقوقی دراینباره بیشتر بحثخواهد شد.
دستبردبهخود
هگزام[24] (1992 نقل در بوویل، 2008، ص313) معتقد است نیازی به استفاده از عبارت دستبردبهخود نیست، و در مواردی که شخص بدون رعایت موارد استناد از ایده و آثار خود در اثر دیگری استفاده میکند نیز از همان واژه دستبرد علمی باید استفاده کرد. طبق تعریف «انتشار چندبارهی محتوای یکسان با عناوین متفاوت یا در مجلات مختلف و یا انتشار یک مقاله به چند زبان»(ویکیپدیا، 2015) دستبردبهخود نامیده میشود. مباحثی دربارهی دستبردبهخود و نیاز به تمایز یا عدم تمایز آن با مقولهی کلی دستبرد علمی وجود دارد. در تعریفی که معمولاً از دستبرد علمی در دست است یعنی «استفاده از اندیشه یا واژگان دیگران در اثر خود و ارائه آن به شکلی که اندیشه یا واژگان خودمان است»، عبارتِ «اندیشه یا واژگان دیگران» و به طور کلی عبارت «دیگران» باعث کجفهمی مولفان برای استفاده از آثار پیشین خود، در هنگام نگارش آثار جدید میشود. اکثر افرادی که به دستبردبهخود متهم میشوند، با اشاره به عبارت «اندیشه یا واژگان دیگران» در تعریف دستبرد علمی، استفاده از ایدهها و واژگان خود را دستبرد علمی به شمار نمیآورند. اما بنا به نظر بوسْوِرت و ایروین[25](2006 نقل در بریتاگ و محمود[26]، 2009، ص 195) «آنچه غیر اخلاقی است استفادهی از اثر خود به عنوان اثری جدید و اصیل است در صورتی که فقط تکرار شده باشد» و بریتاگ و محمود (2009، ص197) در مقالهی مفید خود با بررسی نظرات مختلف درباره دستبردبهخود، اظهار میکنند که آنچه بازنشر یک اثر از سوی یک نویسنده را غیر قابل قبول میسازد، قصد نویسنده برای بهرهبردن از منافع آن اثر(خواه منافع مادی و خواه منافع معنوی) به صورت جداگانه است. البته، در ادامهی مباحثی که در مورد دستبرد علمی ایدهها و دستبرد علمی واژگان عنوان شد، نظر آن دسته از افرادی که استفاده مولف از واژگان پیشین خود در آثار بعدی را به هیچ وجه دستبرد علمی نمیدانند، نظر کاملاً نادرستی به نظر نمیرسد. حتی مککوچن[27] (1994 نقل در بوویل، 2008) نه فقط برای موارد دستبردبهخود بلکه در حالت کلی معتقد است: «کپی کردن ]واژگان[ شاهدی برای جرم است، اما به خودیِ خود جرم نیست.» اما در نهایت در بعضی موارد که نویسنده تنها از واژگان آثار قبلی خود و نه از ایدههای آثار قبلی خود در مقالهای استفاده کرده است، تنها چیزی که باعث میشود دستبردبهخود به شمار بیاید، قراردادهایی است (گاهی مکتوب و گاهی نانوشته و عُرفی) که در جامعه علمی در تعریف دستبرد علمی وجود دارد (بوویل، 2008، ص 317). بنابراین، همانطور که در بحث خوداستنادی و استناد به آثار خود، رعایتِ میزان استناد در نظر گرفته میشود، در استفاده از آثار خود نیز، باید دست کم، از تغییر الفاظ و جملات استفاده کرد تا حداقل طبق قراردادها متهم به دستبرد علمی نشویم. دستهبندی دوگانهای برای دستبردبهخود میشود در نظر گرفت. دسته اول، استفاده از آثار پیشین است در آفرینش کارهای جدید، و دسته دیگر، انتشار مجدد آثار مؤلفان در بسترهای متفاوت است. در مورد هر دو دسته، برای تصمیمگیری و قضاوت در مورد سوء رفتار بودن یا نبودن، باید چندین متغیر (مانند درصد استفاده از واژهها، نوع رشتهی پژوهشگر، میزان تخصصی بودنِ موضوع، نوع بستری که پیشتر، اثر در آن منتشر شده است و ...) را بهطور همزمان در نظر گرفت. با وجودِ دلایل موجه و توجیههایی مانند فعالیتهای نویسندگان در حوزههای کاملاً تخصصی و کمبود آثار دیگر و ادامه پژوهشهای تخصصی پژوهشگران در آثار بعدیشان، از لحاظ اخلاقی باید در مقاله ذکر شود که تا چه میزان از یک مقاله از مقاله دیگر استفاده شده است و باقی آن ممکن است کار اصیلی باشد. البته به وضع رهنمودهای پیشگیری از دستبردبهخود کمتر توجه شده است. به طور کلی، ساموئلسون[28](1994 نقل در بریتاگ و محمود، 2009)استفادهی حداکثر 30درصدی از مقالات پیشین را مجاز میداند و در قانون حق مولف استرالیا[29] و بریتیش مدیکال ژورنال[30] 10درصد در نظر گرفته میشود. در ایران، بیشترین تاکید مجلات بر این است که صرفاً خود اثر در مجله دیگری منتشر نشده باشد. مسئلهی دیگری که در زمینه دستبردبهخود مطرح است ارائه مقاله در یک همایش و انتشار آن در جایی دیگر (مانند یک مجله) است. برخی معتقدند بازنشر بعضی آثار، باعث دسترسپذیرتر شدنشان میشود اما باید در نظر داشت که در هنگام انتشار به ارائهی آن در همایش اشاره شود. البته نویسندگان در این موارد نیاز به اجازهی شرکت، انتشارات و سردبیر دارند (بریتاگ و محمود، 2009). ایرلند[31](2009، ص10) سه شرط را برای نویسندگانی که میخواهند آثار خود را تجدید کنند در نظر میگیرد: اول این که سوالات پژوهش اصلاح شده باشند یا از نو تعیین شوند، دوم اینکه از بحثهای نظری جدیدی استفاده کنند، و سوم این که از دادههای جدید یا جانبی برای ارزیابی روابط استفاده کنند. آنچه عادلانه بهنظر میرسد این است که پدیدآورندگان از استفادهی حداقلی از آثار پیشین خود، در آثار جدیدترِ خود بهرهمند شوند و ارتباط آثار جدید با آثار پیشین خود را به وضوح اعلام کنند. در صورت ارائه یک مقاله در یک همایش و انتشار آن در یک مجله دیگر، در هر کدام که دیرتر منتشر میشوند، مشترک بودنِ اثر خود را با اثر پیشین، به وضوح برای مخاطبان روشن سازند.
دادهبافی
درباره انواع مختلفِ سوء رفتارهای پژوهشی، دستهبندیهای یکسانی در بین پژوهشگران وجود ندارد و گوناگونی نسبتاً زیادی در نظرات افراد مختلف مشاهده میشود. بوویل (2008) «فریبکاری[32]، دستبرد علمی به معنای عام و دادهبافی[33]» را به عنوان سه دسته عمدهی سوء رفتارهای پژوهشی در نظر میگیرد و معتقد است هر سه خواننده را به باور چیزی خلاف واقع وادار میکنند و تفاوت این سه را در ماهیت آن چیزی میداند که خواننده به باور آن مجبور میشود. اگر خواننده به باور امری «خلاف واقع»[34] مجبور شود، فریبکاری اتفاق افتاده است. اگر خواننده به این باور واداشته شود که اسامیای که در مقاله فهرست شدهاند اسامی نویسندگان واقعی هستند، دستبرد علمی به معنای عام اتفاق افتاده است و اگر خوانندگان وادار شدند به باور این که واقعاً آزمایشهایی انجام شده است دادهبافی به وقوع پیوسته است (بوویل، 2008، ص317). البته این سه، در بعضی جهات دارای وجوه مشترکی بهنظر میرسند. ویکیپدیا نیز سوء رفتارهای علمی را به سه دسته دادهبافی، دستبرد علمی و نویسنده نامرئی تقسیم و دادهبافی را انتشار عامدانهی پژوهش گمراهکننده یا نادرست تقسیم میکند که به چهار زیرشاخه مبهمسازی[35] (برای گزارش بخش مثبت نتایج و گزارش نکردن بخشهای منفی آن)، دادهبافی (سرهمسازی از دادههای پژوهش و قصد انتشار آنها)، دروغپردازی[36] و ادعای بیاساس[37] تقسیم میشود(ویکیپدیا، 2015). هرچند که در دستهبندی که در پژوهش حاضر لحاظ شده است، دروغپردازی را به عنوان دستهای جداگانه در نظر گرفتهایم. به این ترتیب، در مقایسه با دستبرد علمی که ناظر بر استفاده از ایده و واژگان دیگران و پایمال نمودن حقِ نویسندگان دیگر است (یا به نظر منصوریان (1390الف) محتوایی است)، دادهبافی (که از آن با عنوان دادهسازی هم نام میبرند) با دستکاری و مخدوش ساختن دادهها اتفاق میافتد. مثال عمدهای که در فضای حاضر میتوان بهطور غیر رسمی مشاهده کرد و زیاد شنیده میشود، موارد پر کردن پرسشنامههای پژوهشها توسط اشخاصی غیر از نمونهی ذکر شده در پژوهش (حتی پر کردن پرسشنامهها توسط خود پژوهشگران در پایاننامههای دانشگاهی) است.
دروغپردازی
در این نوع از سوء رفتارهای پژوهشی، طبق نظر بوویل (2008، ص 317) وادار کردن مخاطبان به پذیرفتن امری خلاف واقع، فریبکاری نامیده میشود و دستکاری دادهها و فرایند پژوهش با هدف رسیدن به یک نتیجه مشخص یا دور شدن از آن (ویکیپدیا، 2015). منصوریان (1389ب) عبارت «دستکاری» را معادل دروغپردازی درنظر میگیرد. آنچه دروغپردازی را به عنوان دستهی مستقلی در نظر پژوهشگر مجزا ساخت، بحث «هدف در مورد نتایج پژوهش» است. در دستهبندیهای گوناگون از دستبرد علمی، به نظر میرسد دروغپردازی و فریبکاری از لحاظ معنایی به یکدیگر نزدیک هستند. بر این اساس، دستهی سومی که در اینجا در نظر گرفته میشود، مجموعه اعمالی است که با ارائه اطلاعات غلط، به گمراه ساختن مخاطب پرداخته شده است و هر دو نوع دروغپردازی و فریبکاری که در دستهبندیهای متفاوت در نظر گرفته شدهاند، در این دسته جای میگیرند.
نادرستی در درج نام نویسندگان
دسته دیگری از سوء رفتارهای پژوهشی مربوط میشود به مواردی که نام نویسندگان به طور نادرست درج میشود و به اشکال مختلفی اتفاق میافتد. گاهی به دلایلی نام نویسندهی (نویسندگان) اصلی درج نمیشود. برای مثال، هنگامی که نویسنده اصلی در قبال دریافت دستمزد، پژوهشی برای فرد دیگری انجام میدهد و نام پدیدآورنده اصلی اثر، به صورت توافقی ذکر نمیشود. به دلیل وادار کردن مخاطبان به پنداشتن فرد دیگری به عنوان نویسنده، این کار، نوعی سوء رفتار پژوهشی به شمار میرود. گاهی از عبارت نویسندگی نامرئی[38] برای بیان این عمل استفاده میشود (ویکیپدیا،2015). در مواردی دیگر، ممکن است نام برخی از یکی از نویسندگان، به دلایلی از جمله اختلاف شخصی، درج نشود. این مورد نیز از موارد سوء رفتار پژوهشی به شمار میرود. گاهی هم اسامی افرادی که نقش خاصی در پژوهش نداشتهاند به عنوان پدیدآور اثر درج میشود که درباره این مورد اخیر، بهطور غیر رسمی شنیده و گاهی رسماً مشاهده شده است میتوان گفت که در موارد زیادی در کشور ما رخ میدهد و عوامل مختلفی از جمله درج متقابل نام یکدیگر، روابطِ استاد و شاگردی، روابطِ خانوادگی، روابط همکاری و... را میتوان برای آن نام برد. با توجه به اینکه نویسندهی افتخاری در یک اثر پژوهشی معنا ندارد و هر کدام از نویسندگان باید نقش و مسئولیت مشخصی را در هر اثر که به نامشان متنشر شده بپذیرند (کریمی، 1390)، انتشار نام کسانی که نقش خاصی در اثر نداشتهاند را میتوان باجخواهی ��ا دست کم باجدهی نامید. باجخواهی از سوی اساتید و افراد صاحبمنصب نیز نمونهای از نادرستی در درج نام نویسندگان بهشمار میرود. مصادیقِ این پدیده که نقشینه (1388) از آن با عنوان «چائوشوسکویی شدن علوم در ایران» یاد میکند، متأسفانه در کشور ما، چه به صورت شفاهی و غیررسمی و چه به صورت کتبی و مستند، کم گزارش نشده است. سنتِ باجخواهی البته محدود به جوامع علمی ایران نمیشود و همانطور که بهکاربردن لفظ چائوشوسکو در مورد چنین مواردی دلالت میکند، مجامع علمی سایر کشورها نیز درگیر این پدیده هستند.[39] شاید در جوامعی که معیارهای کمی را برای ارتقای متخصصان دانشگاهیشان بیشتر به کار میبرند، این پدیده شیوع بیشتری داشته باشد. گادالهاک[40] (2004) برای رفع مشکل سوء استفادهای که عدهای از افراد از درج نادرست نامهای نویسندگان در آثار علمی انجام میدهند پیشنهاد میکند درج مهمترین آثار پژوهشی در سابقهی پژوهشی افراد بهجای درج تمامی آثارشان بهکار گرفته شود و نام مولفان مقالات، تنها باید در صورتی که افراد کار معناداری را در فرایند پژوهش انجام داده باشند، در مقالات ذکر شود و صرف حضور در گروههای پژوهشی، یا مدیر گروه بودن، نباید مبنای درج نام همکاران پژوهشها باشد.
دستبرد علمی با تغییر زبان
گاهی سوء رفتار پژوهشی بهصورت استفاده از واژهها و ایدههای دیگران به زبان دیگر رخ میدهد. این نوع دستبرد علمی، قابلیت تشخیصِ اندکی (و شاید قابلیت تشخیص صفر) با استفاده از نرمافزارها دارد. در قانون مطبوعات کشور در تعریف سرقت ادبی به مسئله ترجمه اشاره شده است: «نسبت دادن تمام یا قسمتی از آثار یا نوشتههای دیگران ولو بهصورت ترجمه.» (تبصره بند 9، ماده 6 نقل در اسماعیلی، 1384). گاهی از واژگان دیگران به زبان دیگری استفاده میشود و از آوردن علامت نقل قول ( یا همان گیومه « » ) خودداری میشود. شاید این نوع، بر عدم آموزشِ دقیق نگارش علمی یا عدم وجود دقت و توجه کافی توسط پژوهشگر دلالت دارد. اما در حالتی دیگر، اگر ایدهها و اصل مقالات و آثار به زبان دیگری ترجمه شود نمونهی بارزی از ارتکاب عمدی سوء رفتار پژوهشی رخ داده است(قدسی، 1390). در این راستا، برای تشخیص دستبرد علمی با تغییر زبان نیز نرمافزارهایی وجود دارد (نرمافزارهای تشخیص دستبرد علمی بین زبانی[41]) که مشابهت متون را حتی با تغییر زبان نشان میدهند (استاماتاتوس[42]، 2011).
سوء رفتار حرفهای
سوء رفتارهای حرفهای، میتواند به عنوان نادیده گرفتن اخلاق حرفهای، در بحث «اخلاق حرفهای» نیز مورد بررسی قرار گیرد. در رشتههای علمی مختلف، قواعد اخلاقی متفاوتی وجود دارد که حرفهمندان رشتههای مختلف، از لحاظ هنجاری و گاهی قانونی موظف به رعایتشان هستند. زمانی که در پژوهشهای رشته مختلف، تخلفاتی اخلاقی و قانونی رخ میدهد، علاوه بر تخلف از لحاظ اخلاق حرفهای، میتوان موارد را زیرمجموعه اخلاق و قواعد پژوهش نیز در نظر گرفت. در پژوهشهای رشتههای مختلف مانند پژوهشهای پزشکی، پژوهشهای حوزه صنعت، پژوهشهای حوزه علوم اجتماعی و علوم انسانی، و حوزههای دیگر، علاوه بر اخلاقیات کلی در انجام پژوهش، برخی مختصات اخلاقیِ مربوط به حوزههای تخصصی نیز باید به طور کامل در نظر گرفته شوند.
دستههای دیگری که برای سوء رفتارهای پژوهشی در نظر گرفته میشوند، مانند آسیب تعمدی به دادهها[43]، رد و بدل کردن رشوه[44] که منصوریان (1390ب) آنها را ذکر کرده است، میتوانند بسته به شرایط در یکی از دستههایی که در بالا ذکر شد، جای داده شوند. در نهایت باید ذکر کرد که در بعضی از موارد، سوء رفتارهایی که به وقوع میپیوندند، به طور کامل در یکی از دستههای مذکور قرار نمیگیرند و حتی میشود گفت مرز بین این دستهها، بهطور دقیق و کامل مشخص نیست.
مآخذ
منابع فارسی:
اسلامی، حسن (1390). چو دزدی با چراغ آید: سرقت علمی در سطح دانشگاهی. آینه پژوهش. سال بیست و دوم. شماره یکم. فروردین و اردیبهشت. پیاپی 127. ص 7-17.
اسماعیلی، محسن (1384). آثار مورد حمایت در حقوق مالکیتهای ادبی و هنری ایران و شرایط آن. فصلنامه پژوهشی دانشگاه امام صادق. شماره 28. زمستان. ص7-35.
افشار زنجانی، ابراهیم (1390). چگونه از سرقت محتوایی بپرهیزیم؟: رهنمودهایی برای پژوهشگران. در خالقی، مرجان. اخلاق پژوهش و نگارش (ص173-176). تهران: کتابدار.
حری، عباس (1372). مروروی بر اطلاعات و اطلاعرسانی. تهران: نشر کتابخانه.
ستوده، هاجر؛ رفیع، نجمه و میرزایی، زهرا(1389). نگاهی به دستبرد علمی و راهکارهای پیشگیری و پیگیری آن. فصلنامه کتابداری و اطلاعرسانی. 52. شماره چهارم. جلد 13.
قدسی، محمد (1390، 4 آذر – 2011، 25 نوامبر). ترجمه مقاله انگلیسی: تقلبی گسترده. در وبلاگ استادان علیه تقلب. بازیابی شده در تاریخ 20 دی 2012 از http://www.profs-against-plagiarism.com/2011/11/blog-post_25.html
کریمی، رضا (1390). اخلاق در انتشار یافتههای علمی. در خالقی، مرجان. اخلاق پژوه و نگارش. (ص 55-74). تهران: کتابدار.
منصوریان، یزدان (1389الف). سرقت علمی و روشهای پیشگیری از آنها. رشد مدرسهی فردا. دوره هفتم، شماره 47. ص 6 - 9.
منصوریان، یزدان (1389ب). مبانی نگارش علمی. تهران: کتابدار.
منصوریان، یزدان (1390الف). «پایبندی به اخلاق علمی و پیشگیری از فریبکاری در سایه علم». پایگاه تحلیلی خبری لیزنا. سخن هفته شماره 35. 20 تیر1390.
منصوریان، یزدان (1390ب).«مروری بر رعایت نکات اخلاقی در نگارش مقالات علمی». ]فایل پاورپوینت[. ارائه شده در انجمن اخلاق ایران. 7 تیرماه 1390.
موسویدوست، سارا و فنودی، حنانه(1389). تخلفات و دستبردهای علمی و ادبی. فصلنامه نشاء علم. سال اول. شماره اول. دی ماه. ص 22-29.
نقشینه، نادر (1388، 5 مهر = 2009، 27 سپتامبر). چائوشسکی شدن علوم در ایران. در وبلاگاستادان علیه تقلب. بازیابی شده در تاریخ ده آذر 1390 از http://www.profs-against-plagiarism.com/2009/09/blog-post_27.html
منابع لاتین:
Berlinck, R. G. S. (2011). The academic plagiarism and its punishments: a review. Brazilian Journal of Pharmacognosy, 21(3), 365-372.
Bouville, M. (2008). Plagiarism: Words and Ideas. Sci Eng Ethics 14, 311-322.
Bretag, T., & Mahmud, S. (2009). Self-Plagiarism or Appropriate Textual Re-use? J Acad Ethics, 7, 193-205.
Crisp, G. T. (2007). Staff attitudes to dealing with plagiarism issues: Perspectives from one Australian University. International Journal for Educational integrity, 3(1), 3-15.
Fischer, B. A., & Zigmond, M. J. (2011). Educational approaches for discouraging plagiarism. Paper presented at the Urologic Oncology: Seminars and Original Investigations 29.
Gad-el-Hak, M. (2011). Publish or Perish, An Ailing enterprise? Physics Today, 57(3).
.
Habibzadeh, F., & Shashok, K. (2011). Plagiarism in scientific writing: words or ideas? CMJ. 576-577.
Ireland, R. D. (2009). From The Editors: When Is A “New” Paper Really New? Academy Of Management Journal, 52(1), 9-10.
Lewis, B. R., Duchac, J. E., & Beets, S. D. (2011). An Academic Publisher’s Response to Plagiarism. Journal of Business Ethics, 102, 489-506.
Maddox, J. (1995). Plagiarism is worse than mere theft. Nature, 376, 721.
Maurer, H., Kappe, F., & Zaka, B. (2006). Plagiarism - a survey. Univ Comp Sci.12. 1050-1084.
Oxford Dictionaries (2011). “Plagiarism”. Retrieved November, 9, 2011, from http://oxforddictionaries.com/definition/plagiarism.
Pecorari, D. (2008). Academic Wrinting and Plagiarism. New York; London: Continuum.
Pennycook, A. (1996). Borrowing others’ words: text, ownership, memory, and plagiarism. TESOL Quart., 30, 201-230.
Pritchett, S. (2010). Perception About Plagiarism Between Faculty and Undergraduate Students. Doctoral Dissertation at Alliant International University.
Roig, M. (2001). Plagiarism and Paraphrasing Criteria of College and University Professors. Ethics & Behavior, 11(3), 307-323.
Skandalakis, J. E., & Mirilas, P. (2004). Plagiarism. ARCH SURG, 139, 1022 - 1024.
Smith, N., & Wren, K. R. (2010). Ethical and Legal Aspects Part 2: Plagiarism—‘‘What Is It and How Do I Avoid It?’’. Journal of PeriAnesthesia Nursing, 25(5 (October)), 327-330.
Stamatatos, E. (2011). Plagiarism detection based on structural information. CIKM’ 11. October 24-28-. 2011, Glascow, Scottland, UK. Retrieved from www.icsd.aegean.gr/CIKM2011.PDF
Vessal, K., & Habibzadeh, F.(2007). Rules of the game of scientific writing: fair play and plagiarism. Lancet. Volume 369. p. 461.
Wikipedia (2015). "Academic Misconduct". The free encyclopedia. Retrieved September, 10, https://en.wikipedia.org/wiki/Academic_dishonesty
Yilmaz, I. (2007). Plagiarism? No, we’re just borrowing better English. Nature, 449.
________________________________________
[1] Plagiarism
[2] Self-plagiarism
[3] Fabrication
[4] Falsification
[5] Professional Misconduct
[6] Carroll
[7] Decoo
[8] Oxford Dictionaries
[9] Skandalakis & Mirilas
[10] Pennycook
[11] Sorokina et al.
[12] Pecorari
[13] Crisp
[14]- ظاهراً دزدی علمی و دستبرد علمی را نمیتوان موضوعهای یکسانی درنظرگرفت؛ شاید در بعضی موارد دارای همپوشانیهایی باشند اما برای مثال به یک اشکال کوچک در استناد که منجر به دستبرد علمی میشود نمیتوان لفظ دزدی را که در اکثر جوامع جرمی شناخته شده و دارای تعاریف و مجازاتهای مشخص است به کار برد.
[15] Maurer, Kappe & Zaka
[16] Maddox
[17] Proofreading
[18] Habibzadeh& Shashok
[19] Yilmaz
[20] Smith & Wren
[21] Paraphrasing
[22] Roig
[23] Common Knowledge
[24] Hexham
[25] Boisvert and Irwin
[26] Bretag and Mahmud
[27] McCutchen
[28] Samuelson
[29] Australian Copyright Act
[30] British Medical Journal
[31] Ireland
[32] Deception
[33] Fabrication
[34] False
[35] Obfuscation
[36] Falsification
[37] Bare assertion
[38] Ghostwriting
[39]- نام همسر چائوشسکو (یکی از سران اروپای شرقی) به دلیل زیادهخواهی آن زن و در راستای باجخواهی از دانشمندان، به نوعی در بیشتر تولیدات علمی آن زمان، به عنوان مؤلف درج است.
[40] Gad-el-Hak
[41] Cross-lingual plagiarism detection
[42] Stamatatos
[43] Sabotage
[44] Bribery
منبع: http://plagiarism.blogfa.com/post/17