توافق هستهای
توافق هستهای ایران با ۵+۱ رویدادی تاریخساز خواهد شد. این روزها پیرامون تاثیر آن بر اقتصاد، بر سیاست، و بر فرهنگ ما حرفهای زیادی زده میشود، هم شادی و امید ابراز میشود و هم نگرانی! اما این توافق بر علم و توسعهی علمی ایران چه تاثیری خواهد گذاشت؟
توافق هستهای بسیار جزئیات دارد و طیف وسیعی از امور مرتبط با فناوری هستهای را در بر میگیرد و در یک بند هم به علم فیزیک در ارتباط با تاسیسات فردو میپردازد. اگر تنها به این بندها و متن خشک توافق توجه شود نباید انتظار ویژهای از تاثیر آن بر علم ایران داشت. در محافل علمی ما بسیار از تاثیر تحریمها در تهیهی تجهیزات، در انتخاب رشتههای علمی توسط ایرانیان در خارج از کشور، و گاهی هم پیرامون شرکت ایرانیان در همایشهای علمی و نیز انتشار نتایج پژوهشهای ما در نشریات بینالمللی ابراز نگرانی شده است. همهی اینها درست است، و نیز درست است که در نتیجهی اجرای توافقنامه و رفع تحریمها از برخی از این فشارها کاسته خواهد شد. اما من شکی ندارم که کندی توسعه ی علمی ما در دهه ی گذشته تا حد بسیار زیادی مستقل از این تحریم ها بوده است؛ و بیش از هر چیز در نتیجه ی ندانم کاری های خودمانی، تصمیم های مخرب در توسعه ی علمی از طرف نهادهای متولی علم و فرهنگ، و نیز بی برنامگی در سیاست های علمی ایران بوده است. اگر سیاست های هستهای به رشد قطعی فناوری هستهای ما کمک کرد، بیسیاستیها و کج-سیاستیها باعث شد اخلاق علمی و در نتیجه بنیان علمی ما، که نهالی رو به رشد شده بود، به شدت تضعیف بشود. در این شرایط، رفع تحریمها تاثیر قابلتوجهی به علم ایران نخواهد کرد. شاید اندکی از پژوهشگران با خرید تجهیزات جدید بتوانند اندکی به تعداد مقالههای ایرانیان بیفزایند، اما در عوض بیاخلاقیهای علمی و روالهای اشتباه مدیریت علم در ایران، عطش اهل دانشگاه به پول و امتیازهای مادی بیشتر را افزایش میدهد، ارتکاب به انتحال را بیشتر میکند، و کیفیت علمی ما را کاهش میدهد. این را از این جهت میگویم که رشد اقتصادی تنها در شرایطی پایدار است و به توسعهی علمی کمک میکند که متکی بر علم باشد نه متکی بر فروش مواد خام و گردش مالی به هر قیمتی. از هم اکنون آنهایی که بوی پول قطبنمای آنها بودهاست، و هنوز قطبنمای آنها مانده است، به خوبی در صدد کسب امتیازهای مالی و تعریف جدید از علم و رشد علمی مبتنی بر پول و امتیازهای مکانیکی بر خواهند آمد و باز هم مسئولان ما و سیاستمداران و حتی متولیان علم و فرهنگ را منحرف خواهند کرد، و مقاله شماری خواهند کرد و باز هم بازار مکارهی دانش-شناسی راه خواهند انداخت، همانگونه که در دهۀ گذشته این چنین شد. پس من انتظار ندارم با برجام هرز روی علمی کاهش یابد.
اما از جزئیات توافق که بگذریم، این توافق بدون شک جوی ایجاد میکند که در صورت هوشمندی ما حتما میتواند جهشی در علم ایران ایجاد کند. علم در هیچ کشوری، حتی در ایالات متحده که فعالترین در زمینههای علمی است، نمیتواند در انزوا رشد کند و نیاز به ارتباط جهانی دارد. برای کشوری مثل ما، که هنوز راه تولید علم را نمیشناسیم و با ظرافت سیاستگذاری علمی آشنا نیستیم، ارتباط جهانی در علم از هر سیاستی واجبتر و حیاتیتر است. این توافقنامه راه را برای ما بسیار بازتر میکند، بسیار بازتر از آن که هم اکنون توان استفاده از آن را داشته باشیم.
نظام علمی و دانشگاهی ما به قدری نابهنجاریهای پیچیدهای پیدا کرده است که بر طرف کردن آنها با روشهای متعارف که ساده هم به نظر میرسند امکانپذیر نیست. نیروهای بازدارنده به شدت فعالاند و فرهنگ غالب هم در خلاف جهت رشد علمی به معنی جهانی آن کار میکند. ارتباط بینالمللی ما را ناچار خواهد کرد تا حد بسیار زیادی هنجارهای جهانی را بپذیریم و نابهنجاریهای خودمانی را کنار بگذاریم. ما احتیاج داریم یاد بگیریم چگونه یک سوال طرح میشود، چگونه ایدهای برای انجام کار پژوهشی جدید مبتنی بر یک سوال در اجتماع علمی شکل میگیرد، چگونه نهادهای ملی یا بینالمللی هزینهی تبدیل ایده به کار پژوهشی را میپذیرند، چگونه اجرای آن مدیریت میشود، چگونه ابزار جدید علمی مورد نیاز ساخته میشود، چگونه از ابزار استفاده میشود و نیروی لازم برای بهرهبرداری تربیت میشود، چگونه دادهبرداری میشود، چگونه دادهها تحلیل میشود. و در نهایت چگونه نتایج اعلام میشود تا در پی آن ایدهی انجام کار جدیدی به وجود بیاید. در هیچ یک ازاین زمینهها ما تجربه نداریم و باید بیاموزیم و تجربه کسب کنیم. آموزش دانشگاهی تنها بخشی از فعالیتهای جنبی این مجموعه فعالیتهای علمی است و از آن متاثر است. متاسفانه سوء مدیریت در علم کشور ما را به عمد از درک این مراحل فعالیت علمی بر حذر داشته است و مدیران کشور را هم از واقعیت غافل ساخته است. و این برای آیندهی کشور، برای استقلال و قدرتمندی کشور، و برای توسعهی درونزاد کشور بسیار خطرناک است. مدافعان این سوء مدیریت، چه به نام اسلام و به نام انقلاب حرف بزنند و چه به نام خروج از انزوا و توجه به غرب، در هر دو حالت یا غافلاند یا سودجو!
ایران هنوز به مرحلهای نرسیده است که راسا بتواند مسئله تعریف کند، برای آن اعتبار مالی در نظر بگیرد، اعتبار را جاری کند، انجام کار را مدیریت کند، و به نتیجه برساند. اما ما کاملا آمادگی داریم در طرحهای علمی کشورهای دیگر مشارکت کنیم و آنها هم از مشارکت ما استقبال میکنند. حالا وقت آن است. حالا که توافق هستهای تعامل ما را با دنیا ممکن کرده است آنها هم بیش از هر وقت دیگر از همکاری ما در پروژههای تحقیقاتی استقبال خواهند کرد. این همکاری ما را برای رسیدن به مرحلهای که «مسئله» بیابیم، در حرکت علمی بشر فعالانه مشارکت کنیم، و مشابه دوران طلائی اسلام و کشورمان در دوران آلبویه پیشرو باشیم، آماده میکند. در غیر این صورت در حماقت علمی خودمان غوطه خواهیم خورد و نسلهای بعدی با تفو ما را بدرقه خواهند کرد، همانگونه که ما شرمندهی دوران قاجار هستیم و خواهیم ماند!
تعداد طرحهای تحقیقاتی بینالمللی که حدود ۱۵ کشور در آنها مشارکت داشته باشند بیش از ۱۰۰ است. در این طرحها از چند ده نفر تا چند صد نفر دانشگر مشغولاند. به نظر من ایران باید در هر طرحی که حدود ۱۵ کشور مشارکت دارند وارد این شود. این بیانگر موقعیت جهانی ایران است که در نبودش حتما امتیازهایی را از دست میدهد. ایران در شرایطی نیست که بتواند امور جهانی را، حتی در علم، به دست ۲۰ کشور بزرگ دنیا بسپارد و فقط استفاده کننده یا بهرهبردار باشد. اگر ما مشارکت نکنیم قدرت خود را از دست میدهیم و به کشوری دنباله رو تبدیل خواهیم شد. قدرت در مشارکت است! ایران با تمام نابهنجاریهای علمی که ذکر کردم آماده است در این طرحها وارد شود. و این از وظایف وزارت علوم است که این ارتباطها را تسهیل کند و دانشگاهیان را به این نوع مشارکتهای بینالمللی در علم ترغیب و تشویق کند. سیاست ما در علم باید برای این نوع همکاریها اولویت بگذارد!
توافق هستهای راه را در این جهت به وضوح برای ما گشوده است حتی اگر بعضی قدرتهای جهانی یا منطقهای به آن مایل نباشند. ما باید این هوشمندی را به کار ببریم که از این فرصت به دست آمده حداکثر استفاده از امتیازهای آن را ببریم، و نه این که خدای ناکرده به این سفره ی چیده شده با نادانی لگد بزنیم. حالا فرصت این تعامل علمی بینالمللی است که برای توسعهی قطعی علم ایران حیاتی است.